فیک ددی های وحشی. پارت سوم
کوک شروع کرد به بوسیدن گردن ات تهیونگم داشت ات رو میبوسید. دو مین گذشت و ات تهیونگ و حل داد و گفت زود باشین میخوام برم پیش بابام تهیونگ: هنوز وقت هست چاکیا بزار ازت لذت ببریم. دیگه اینا تو حموم کلی قربون صدقه ی ات رفتن و بعد ۳۰مین امدن بیرون ات سریع لباساش رو پوشید و داشت موهاش رو خشک میکرد که کوک امد و گفت: عزیزم انقدر عجله نکن. ات گفت: جلسه دارم. و بعد موهاش رو باز گذاشت و شروع کرد به آرایش کردن. کوک امد جلو و شروع کرد به مکیدن گردن ات. ات: عشقم نکن کبود میشه و ی بوس آروم رو لب کوک گذاشت تا ات خواست عقب بکشه کوک کمرش رو گرفت و شروع کرد به کیس رفتن با ات. اتم همراهیش کرد و یهو ات کوک رو هول داد و گفت من رفتم بای بای ددی و ی بوس هوایی برای کوک فرستاد. تهیونگ داشت صبحانه آماده میکرد که ات از پشت ته رو بغل کرد و بعد ی بوس روی گردنش گذاشت و گفت بای عشقم
- ۱۶.۸k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط